هر سال نزدیکای تحویل سال نو آدم غصه اش میگیره بی دلیل. یادم میاد دو سال پیش موقع تحویل سال خیلی ناراحت بودم بخاطر حادثه پلاسکو و کشتی سانچی و یاد اونا افتادم و گریه ام گرفته بود. یاد چیزایی می افتم که نتوستم توی سالی که گذشته بود بدست بیارم و از ته دل می خواستم سال نو سال بهتری باشه.
شرمنده همه اون سالهایی هستم که بد میدونستمشون. امسال روی اون سالها رو سفید کرد. میترسم که سالهای بعد حسرت این سال سراسر غم 98 رو هم بخورم.
امسال هیچکدوممون عید نداریم. کل سال رو تحمل میکنی به امید رسیدن اسفند دوست داشتنی و حال و هوای قبل عید، اصلا حال و هوای خوش عید رو هم ولش من الان دارم لع لع میزنم حتی برای یه آخر هفته معمولی که آخر شبش میشینیم پای یه فیلم، حتی برای خرید ساده یکشنبه بازار هم. این چیزای به ظاهر کوچیک الان شدن آرزو.